22. گنجشک لالا

یک آدم رو تصور کنید که غرق خوابه و به اجبار بیل و کلنگ و زنگ ِ مبایل و داد مامان قبل از صدای زنگ بلند میشه  و قلبش از ترس یورتمه میره ،  هیچی به اندازه این بهش مزه نمیده که همین طوری با بالش زیر سر پاشه بره دستشویی همون طوری مسواک بزنه همون طوری بالش بغل کرده راه بیفته بره ایستگاه و سوار ماشین بشه تا محل کار.  من نمیدونم کی این ساعت کاری رو رواج داده تا تا ته توی توانم به روح پر فتوح ِ مادر و پدر و کل جد و آبادش رحمت بفرستم!  آخه ننه ات خوب بابات خوب کله صبح تو خواب نداشتی بقیه که داشتن ، حالا مثلا اگر یک ساعت دیر تر می رفتیم سر کار چی میشد آخه ، نمیدونی تصور ِ منی که محکم به بالش چنگ میزنه و می چسبه چقدر جگر سوزه و این چند روز بعد از ماه رمضان چقدر این صحنه ی دلخراش و جگر سوز از پس ذهنم گذر کرده . شب ها هم که از فرط خستگی سیستم داخلی کلا هنگ میکنه تا بیاد باور کنه لم داده و زیر سرش بالش نرمه ، شده یک شب ! چقدر زور بگم آخه . تازه امروز صندلی استیل خونه مون تو خواب شوت کردم کف زمین تو خواب حس کردم ها صدای مهیبی اومد نگو صندلی بود !! سوتم بلدم بزنم فقط خسته ام خوابم میاد .

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم سه‌شنبه 29 تیر 1395 ساعت 14:32 http://yohoho.blogfa.com

سلااااااام
آخ من انقدر لجم میگیره ولی
حتی همسری هم که تو از خواب پاشدن واسه نماز صبح اول وقت! ناز میکنه حرص میخورم
اگه جای خواهرت بودم چی میکشیدم
حالا خودت خوبی خوابالو؟

موهات رو!

خوووووووب و خوابالود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد