12. بشین و تماشا کن!

چقدر به نظرم مسخره اومد . از صبح کله سحر که هوا هنوز تاریکه از خواب بلند میشی و میری سرکار انقدر مشغولی که وقتی به ساعت نگاه میکنی باورت نمیشه آخر های ساعت اداریته . تو گرما بر میگردی خونه . لم میدی زیر کولر و وضعیت گوشی رو وای فای روشن میکنی و ادامه میدی . مثلا داری خستگی در میکنی ، جواب بقیه هم که هیچی ! شارژ گوشی تموم میشه میپری رو تبلت ، تبلت شارژش تموم میشه می پری رو گوشی که تو شارژه ، میری سراغ لپ تاپ ،پیغام های تلگرام تموم میشه پیغام های اینستا رو چک میکنی میری بعدی لاین میری بعدی کانال میری بعدی ... این ماجرای چرخ و فلکی ادامه داره تا وقتی به ساعت نگاه میکنی و عدد 23 و خورده ای یا 24 و اندی رو نمایش میده! کار هر روز و هر شبه . آخر شب هم نمی فهمی چی شد . سه تاش کنارمن . از وقتی برگشتم کنارمن ساعت 10 و حوصله ام سر رفته . چقدر خسته کننده است این چرخه ی تکراری ...

نظرات 1 + ارسال نظر
یادداشت های روزمرگی چهارشنبه 23 تیر 1395 ساعت 15:36 http://dailylife.blogsky.com

سلام مونا جان
ماشالا برگشتی و چه برگشت طوفانی. :)

قلمت خیلی تغییر کرده..

خوبی..؟

دیگه دیگه .
هیچی ثابت نیست .
ممنون خوبم. کامنتت دیدم خوشحال شدم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد