8. مترسک جا مانده ...

پنجره ی قطار محوطه ی صحرا شکل رو نشون میداد . خونه های کاهگلی . مزرعه . خاک های رنگ و وارنگ . دو تا مترسک از قاب شیشه رد شدن . برای اولین بار بود مترسک واقعی می دیدم . با حرکت باد تکون میخوردن درست مثل کسایی که از قطار جا موندن و با تمام قوا می دوند تا به قطار برسن و فریاد میزنن هییییییییییی وایسا وایسا منم میخوام بیام!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد